during his incumbenc

dʊɹɪŋ hɪz ɪnkʌmbənk


فارسی

1 عمومی:: دردوره‌تصدی‌ او

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code